استیگما ممنوع !

استیگما ممنوع !

تاسیس کلینیک ترک بی حجابی که اخیرا خبر ساز شده و واکنش توده مردم به ویژه زنان را به همراه داشته است، هر روز ادعاهای جدیدی در باره آن مطرح می شود. واضح است این اقدام یک بداخلاقی سیاسی و اجتماعی محسوب می شود و تکمیل پازل بی اعتمادی عمومی را تسهیل می کند. از این رو فرید حیدری، مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی و رسانه ای 13مسئله اساسی را در این یادداشت مطرح کرده و این پدیده عحیب را مورد واکاوی قرار داده است.

مسئله اول : یک پارادوکس عجیب!

کلینیک تَرک بی حجابی در حالی تبدیل به یک جنجال رسانه ای شده است، که دولت مسئولیت راه اندازی آن را نمی پذیرد. از طرفی هم بانیان تاسیس این کلینیک در رسانه ها از عمل به درخواست دولت سخن می گویند. اما پس از تکذیب این ادعا از طرف معاون رئیس جمهور، در ادعایی جدید و البته عجیب، مطرح شد که این مرکز به درخواست خود زنان بی حجاب راه اندزای شده است.

مسئله دوم : یک قانون نانوشته!

اگر این پدیده پَلید و جدید در زُمردِ کلینیک های روانشناسی جای بگیرد. بایستی سلسه مراتب اخذ مجوز را از طریق سازمان نظام روانشناسی طی کند و اگر در حوزه تَرک اعتیاد باشد، باید از طریق سازمان بهزیستی، وزارت بهداشت و وزارت کشور اقدام به اخذ مجوز نمایند که ظاهرا تا کنون چنین مجوزی صادر نشده است.

مسئله سوم : تامین بودجه قانونی برای فعالیت غیر قانونی!

یکی از مسئولین ستاد امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرده است، تا کنون 255 میلیاردتومان بودجه اختصاصی برای راه اندازی این مرکز دریافت شده است، که 155 میلیارد تومان آن از محل بودجه عمومی و 100 میلیارد تومان دیگر نیز از طریق بودجه اختصاصی دریافت شده است !

طبق تعاریف و قوانین، بودجه عمومی حساب دخل (مالیات، نفت و…) و خرج دولت و دستگاه‌های دولتی و ادارات (دستمزد کارمندان، هزینه‌های روزمره و هزینه‌های عمرانی و...) است. با این توضیح اگر دولت برای تاسیس چنین کلینیکی مجوز صادر کرده است، باید در مورد آن شفاف سازی کند، که بر اساس کدام قانون، طرح یا نیاز، چنین مجوزی صادر شده است و از محل بودجه دولت برای آن اعتبارات مالی تخصیص داده می شود. اگر هم مجوزی ندارند چرا باید به جای تعطیلی این مرکز غیر قانونی، از بودجه عمومی برای آن صرف شود. ضمن اینکه این اتفاق، یک فاجعه سیاسی و اقتصادی محسوب می گردد. چون دولت علاوه بر اینکه در برابر بی قانونی ها و قانون شکنی ها ضعیف و ناتوان است،در عین حال منابع مالی این مراکز غیر قانونی را نیز تامین می کند!

مسئله چهارم : اختلاص از اختلاس!

طبق نظرات فقهی، عدم سلامت نفس ( بیماری نفس) منجر به دزدی و سرقت (اختلاس) می گردد، پس پیشنهاد می شود، یک کلینیک ترک اختلاس به همراه تجویز داروهای تقویت قوای ارزی با هدف جلوگیری از سقوط آزاد «پول ملّی» برای مجریان و بانیان امر، طراحی و تدارک دیده شود. تا بدین طریق از اختلاس خلاص شوند و جهاد اکبر فعلیت یابد.

مسئله پنجم : واکسن بزنید!

عاملان و آمران در مورد ماهیت و اهداف راه اندازی کلینیک تَرک بی حجابی باید توضیح دهند، که بر پایه کدام دلایل علمی و نظریه های روانشناسی، بی حجابی یک بیماری و اعتیاد تعریف می شود، که براساس آن، افراد تحت درمان قرار بگیرند و کمپِ تَرک بی حجابی را تجربه کنند. اگر هم چنین بیماری در ایران کشف شده است به سازمان بهداشت جهانی اعلام شود که کارهای پژوهشی و تحقیقاتی آغار شود تا شاید دانشمندان «واکسن بی حجابی» را کشف و تولید نمایند. سپس، یک روز ویژه به نام «روز ریشه کن کردن بیماری بدحجابی» در تقویم جهانی، توسط سازمان یونسکو ثبت گردد.

مسئله ششم : تاریخ تکرار می شود!

در طول تاریخ، سواستفاده های سیاسی از روانپزشکی در برهه های متعددی اتفاق افتاده است. به عنوان مثال در شوروی سابق، مخالفین حکومت بیماران روانی محسوب می شدند. به طوری که اصطلاح «مستی فلسفی» به‌طور گسترده برای تشخیص اختلالات ذهنی بخشی از مردم که مخالف حاکمیت بودند به کار می رفت. در این فرآیند مخالفین را به مراکز درمانی خاص منتقل و در آنجا بستری می کردند. سپس با روش های ابداعی، به اصطلاح آنها را درمان می کردند. این روش به عنوان ابزاری برای سرکوب نارضایتی ها استفاده می‌شد و در عصر امروز نیز، تاریخ به دست این مرکز روانی تکرار می شود.

مسئله هفتم : استیگما ممنوع!

موسسان این کلینیک باید بفهمند، که نگاه به مسائل اجتماعی و تقلیل انتخاب فردی شهروندان افراد برای نوع پوشش، در هیچ جای جهان بیماری و یا اختلال روانشناختی نیست. بلکه صرفا یک انتخاب است. پس این شاخص فرهنگی را نباید به یک مسئله، چالش، تهدید و در نهایت بحران تبدیل کرد و به زنان و دختران جامعه، استگیما ( انگ اجتماعی) زد.

مسئله هشتم : شکستِ نظام آموزشی

با راه اندازی کلینیک ترک بی حجابی چنین استنباط می شود که نظام آموزشی کشور با شکست مواجه شده است. چون در زمانی که خبری از تکثر رسانه ها و شبکه های اجتماعی نبود و زنان امروز در جایگاه محصل بودند، معلمین پرورشی، بینش اسلامی و مشاوران امور تربیتی آموزش و پرورش به همراه صداوسیما با انواع برنامه های مذهبی و تبلیغی به صورت مرتب و مکرر، آموزه های دینی و مسائل مربوط به حجاب و عفاف را به راحتی در گوش و مغر آنها فرو می کردند. اما امروز نه معلم پرورشی در بین نسل « زِد » می تواند گوش شنوایی پیدا کند و نه زنان و دحتران بالغ امروز از حرف ها و برنامه های دوران تحصیل الگو گرفته اند.

مسئله نهم : فَرهنگ، به دست سَرهنگ اصلاح نمی شود

روشن است که حجاب یک مسئله کاملا فرهنگی است و بایستی با یک دید فرهنگی به آن نگریسته شود. نه اینکه یک روز با زنان و دختران، برخورد پلیسی شده و یک روز هم به چشم بیماران روانی به آنها نگریسته شود. واضح است که مسائل فرهنگی و اجتماعی نه با نسخه های پزشکی حل می گردد و نه فَرهنگ به دست سَرهنگ اصلاح می شود. چرا که تجربه نشان داده است، تهدید و تحقیر در تمامی موضوعات فرهنگی و اجتماعی به ویژه موضوع حجاب، منجر به تشدید برخوردهای قهری می شود.

مسئله دهم : کلینیک یا سوپر مارکت !؟

اگر در نظر طرفداران این طرح، راه اندازی چنین کَمپی، می تواند این مسئله فرهنگی را حل کند، باید بر سر هر گذر و محلی، یک کلینیک ترک بی حجابی همانند سوپر مارکت راه اندازی شود. چون تعداد زنان و دخترانی که پوشش مد نظر مسئولین را ندارند، بیشر از افرادی هست که حجاب تایید شده آنها را دارند. ضمنا باید مشخص کنند که ساز و کار درمانی برای ترک بی حجابی چیست و بر اساس کدام روش های درمانی و پروتکل ها انجام می گیرد ؟

مسئله یازدهم : بیماران را بیمه کنید !

اگر پشت این کلینیک اهداف اقتصادی پنهان باشد و درمان بی حجابی به عنوان یک کسب و کار و فرصت شغلی فرض شود، دستگاه های کارتخوان روشن می شوند و گردانندگان این مراکز حق ویزیت از مراجعه کنندگان دریافت می کنند. پس پیشنهاد می شود شرکت های بیمه گر هم به این فرایند ورود کنند و خدمات درمانی را با بیمه ارائه دهند. مثلا بیماران مبتلا به بی حجابی با دفترچه بیمه سلامت، می توانند هزینه های درمان را پرداخت کنند و نگران تامین آن نباشند.

مسئله دوازدهم : پاندمی بی حجابی با چاشنی توهم!

اگر در تصور برخی افراد بیمار و متوهم، بی حجابی یک بیماری محسوب می شود، پس احتمالا در نظر این عده، این بیماری یک پاندمی است و همه زنان بی حجاب تمامی کشورهای جهان نیز، بیماران روانی هستتند و چنین می پندارند که این بیماری علاوه بر پاندمی، اپیدمی نیز هست. اما در عجبم که چرا تا کنون هیچ کشور اسلامی و غیر اسلامی در جهان اقدام به تاسیس کَمپِ تَرک بی حجابی نکرده است تا از شیوع و همه گیر شدن آن جلوگیری کند.

هر چند که بی حجابی هرگز به عنوان یک بیماری تعریف نشده است، اما قطعا توهم یک بیماری است. یک بیماری از نوع اسکیزوفرنیک. پس واضح است افرادی که بی حجابی و بدحجابی را یک بیماری روانی قلمداد می کنند، خودشان دچار اختلال روانی هستند و نفسِ مراجعه به این کلینیک نیز خود می تواند بیماری محسوب شود. به عبارتی، مراجعین و معالجین این کلینیک هر دو دچار اختلالات شیزوفرنی هستند.

مسئله سیزدهم : بازار باشه !

اگر راه اندازی این کلینیک به اصطلاح «خدمت به جامعه بشریت» تلقی شود و در کنار این جهاد و ایثارگری، به فکر اشتغال جوانان و راه اندزای یک فضای کسب و کار با هدف درآمدزایی باشند ( که البته چنین هست) چه آرزویی را باید برای این «جهادگران شَفابَخش » کرد ؟

باید بگیم بازار باشه !؟ این که خیلی بد میشه !!!

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...